در روزهایی که تبوتاب فناوری هوش مصنوعی هر روز داغتر میشود و ابزارهای متنوع آن بهسرعت در دسترس عموم قرار میگیرد، بسیاری این دوره را "ماهعسل" فناوری تلقی میکنند. اما در پس این ظاهر فریبنده و خدمات بهظاهر رایگان، تحلیلگران زنگ خطرهایی جدی را به صدا درآوردهاند. این تحلیلگران معتقدند که سرعت بیسابقه و گستردگی عرضه هوش مصنوعی، نشانهای از اهداف استراتژیک و پنهان است که میتواند آینده بشریت را به شیوهای عمیق و برگشتناپذیر تغییر دهد. این متن به بررسی چهار هدف تاریک میپردازد که پشت پرده این "هدیه رایگان" هوش مصنوعی نهفته است.

«هوش مصنوعی» کاربران را به مربیان رایگان خود تبدیل کرده است
یکی از بنیادیترین دلایل عرضه رایگان هوش مصنوعی، نیاز مبرم این سیستمها به "بازخورد انسانی" (Human Feedback) است. مدلهای اولیه زبان بسیار مستعد خطا، توهم و پاسخهای نامناسب هستند. برای اینکه این مدلها بتوانند به دقت و بلوغی شبیه به تفکر انسانی دست یابند، نیاز دارند میلیاردها بار توسط انسانها تصحیح و تنظیم شوند. این فرآیند که در اصطلاح فنی به آن "یادگیری تقویتی از بازخورد انسانی" (RLHF – Reinforcement Learning from Human Feedback) گفته میشود، یک عامل حیاتی در توسعه هوش مصنوعی به شمار میرود. شرکتهای بزرگ، به جای استخدام نیروی کار متخصص و پرداخت تریلیونها دلار برای انجام این تصحیحات، مدلهای خود را بهصورت رایگان عرضه کردهاند تا میلیاردها کاربر در سراسر جهان، ناخواسته و بدون دریافت حقوق، نقش "مربی" این سیستمها را ایفا کنند. هر تعامل کاربر، هر اصلاحی که صورت میگیرد، به منزله یک "درس" برای هوش مصنوعی است که آن را هوشمندتر و دقیقتر میکند. به این ترتیب، ما با دستان خودمان، جایگزینی برای هوش انسانی در حال تربیت هستیم.
فرسایش شناختی و وابستگی برگشتناپذیر به هوش مصنوعی
هدف دوم این عرضه سریع و گسترده، ایجاد یک "وابستگی برگشتناپذیر" در کاربران است که به آن "خلع سلاح شناختی" (Cognitive Atrophy) نیز گفته میشود. تجربه تاریخ فناوری نشان میدهد که هر ابزاری که جایگزین یک توانایی ذهنی شود، به مرور زمان آن توانایی را در انسان تضعیف میکند. برای مثال، با آمدن ماشینحساب، توانایی محاسبات ذهنی کاهش یافت؛ با ظهور GPS، مهارت مسیریابی و حفظ مسیرها در ذهن کمرنگ شد. اکنون هوش مصنوعی پا به عرصه گذاشته تا "تفکر" و "استدلال" را از انسان سلب کند. تصور نسلی که پنج سال دیگر بدون کمک هوش مصنوعی قادر به نوشتن یک ایمیل، کدنویسی یا حتی گرفتن یک تصمیم ساده نباشد، دور از واقعیت نیست. نتیجه این فرسایش شناختی، پدیدار شدن انسانی است که توانایی "تولید فکر مستقل" را از دست داده و دیگر قادر به شورش، نقد یا تفکر خارج از چارچوبهای تعیینشده توسط سیستم نخواهد بود. این به نوعی "اهلیکردن" نهایی انسان است؛ تبدیل او از یک "متفکر" به یک "مصرفکننده فکر".
کنترل حقیقت و مهندسی واقعیت با «هوش مصنوعی»
خطرناکترین جنبه نفوذ گسترده هوش مصنوعی، امکان "کنترل حقیقت و مهندسی واقعیت" (Epistemic Control) است. سرعت بالای عرضه این فناوری با هدف تسخیر سریع "مرجعیت" در ذهن انسانها صورت میگیرد. تا دیروز برای یافتن حقیقت، کاربران مجبور بودند چندین منبع و وبسایت را بررسی کرده و خود به نتیجهگیری برسند. اما امروز، بسیاری تنها به پاسخهای ارائهشده توسط هوش مصنوعی اکتفا میکنند. هنگامی که هوش مصنوعی به "تکمنبع حقیقت" (Single Source of Truth) تبدیل شود، مالک آن سیستم به "خدای ذهنها" مبدل خواهد شد. اگر الگوریتمهای این سیستمها تصمیم بگیرند که یک واقعه تاریخی را "توطئه" یا یک دروغ را "حقیقت علمی" بنامند، بخش عظیمی از جامعه آن را خواهد پذیرفت، زیرا میل و حوصلهای برای تحقیق و بررسی مستقل باقی نمیماند. این شرایط، کنترل بیسابقهای بر باورها و آگاهی جمعی جامعه به دست میآورد و پتانسیل بالایی برای دستکاری اطلاعات و شکلدهی به افکار عمومی دارد.
انحصار جهانی «هوش مصنوعی»: استعمار دیجیتال در راه است؟
این شتابزدگی در عرضه و پیشرفت هوش مصنوعی بیدلیل نیست. در اقتصاد دیجیتال، مفهومی به نام "برنده همه را میبرد" (The Winner-Takes-All) حاکم است؛ به این معنا که اولین بازیگر غالب در یک حوزه، تقریباً تمام بازار را تصاحب میکند. هدف اصلی، "اشباع" سریع بازار پیش از آن است که دولتها فرصت وضع قوانین نظارتی پیدا کنند یا رقبای جدی شکل بگیرند. شرکتهای پیشرو در هوش مصنوعی میخواهند به "زیرساخت مغز جهان" تبدیل شوند؛ سیستمی که تمام جنبههای زندگی بشر، از پزشکی و حقوق گرفته تا مهندسی و آموزش، به APIهای آنها متصل شود. زمانی که چنین وابستگی کاملی شکل گیرد، دیگر راه برگشتی وجود نخواهد داشت. در این مرحله، صاحبان این فناوری میتوانند "شیرفلکه" هوش را برای هر کشور یا گروهی که بخواهند، ببندند یا هزینه دسترسی به آن را به شدت افزایش دهند. این وضعیت، چیزی کمتر از "استعمار دیجیتال" نیست، جایی که کنترل منابع فکری و ابزارهای پیشرفت در دست معدودی از قدرتهای تکنولوژیک متمرکز میشود.
جمعبندی: انسان، واحد زیستی وابسته در عصر هوش مصنوعی
هدف نهایی این روند، نابودی انسان نیست، چرا که "مردهها خرید نمیکنند". هدف، تبدیل انسان به یک "واحد زیستی وابسته" است؛ موجودی که:
داده تولید میکند: برای آموزش هرچه بهتر سیستمهای هوش مصنوعی.
هزینه میکند: برای خرید اشتراک و دسترسی به خدمات این سامانهها.
قدرت تحلیل مستقل را از دست داده: و کاملاً مطیع پاسخهایی است که بر روی صفحه نمایشگر ظاهر میشود.
ما اکنون در دوران "ماهعسل" هوش مصنوعی به سر میبریم؛ دورانی که یک فناوری جذاب و قدرتمند بهظاهر رایگان در اختیارمان قرار میگیرد، اما بهایی پنهان در پی دارد. این وضعیت را میتوان به عرضه رایگان مواد مخدر تشبیه کرد که در ابتدا هیجانانگیز و بدون هزینه به نظر میرسد، اما به تدریج اعتیاد شکل گرفته و "قبض اصلی" آن بعدها و با هزینهای گزاف صادر خواهد شد. نیاز است تا جوامع و دولتها با آگاهی کامل و رویکردی مسئولانه، به پتانسیلهای مثبت هوش مصنوعی بپردازند و همزمان، چالشها و تهدیدات پنهان آن را جدی بگیرند و برای آن برنامهریزی کنند.
مطالب مرتبط
- راهنمای جامع خرید پایه میکروفون، پایه باند و سیم باند برای سیستمهای صوتی حرفهای
- لیزر هموروئید؛ درمانی قطعی و فوری
- واژگونی هولناک اتوبوس در الجزایر، جان ۱۲ نفر را گرفت و ۲۳ تن را مصدوم کرد
- راهنمای جامع خرید پایه میکروفون، پایه باند و سیم باند برای سیستمهای صوتی حرفهای

آرزو سمیعی، یکی از روزنامهنگاران پرشور و متعهد مجله خبری است که با نگاهی دقیق و تیزبین، به پوشش مسائل اجتماعی و فرهنگی میپردازد. او با تخصص در حوزههایی مانند حقوق زنان، محیط زیست و آموزش، همواره در تلاش برای آگاهیبخشی و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه است.