غرب در آستانه انقضای قطعنامهی ۲۲۳۱، با توسل به مکانیزم ماشه، درصدد اعمال فشار بر ایران برای پذیرش محدودیتهای جدید هستهای و امتیازات بیشتر در سیاست خارجی است. اما این ادعای غرب مبنی بر اعمال تحریمهای جدید از طریق این مکانیزم، فاقد اساس و واقعیت است.
برخی افراد داخلی با سوءاستفاده از ایجاد دوگانههای کاذب، هرگونه مذاکره و عقبنشینی را توجیه میکنند. این دوگانه سازیها، از جمله مذاکره یا تحریم، توسعهی هستهای یا بازدارندگی، ستون اصلی استدلال این گروه را تشکیل میدهد. نمونهی بارز این رویکرد، در غرفهی یکی از رسانههای زرد در نمایشگاه مطبوعات ۱۴۰۲ مشاهده شد.
در عرصهی روابط بینالملل، خلق این دوگانههای مصنوعی، ابزاری برای توجیه اعمال قدرت و پیشبرد اهداف خاص است. بسیاری از چالشهای سیاست خارجی ایران نیز ریشه در همین نوع دوگانهسازیها دارد و نه تنها پیشرفتی حاصل نکرده، بلکه مانع توسعهی کشور شده است. در این شیوه، راهبرد مدنظر غربگرایان، عقلانی و علمی جلوه داده میشود، در حالی که راهبردهای جایگزین، بیارزش و غیرعلمی تلقی میشوند.
اما منطق فازی و طیفی، برخلاف این رویکردهای دوگانه، منافع و معایب هر راهبرد را به دقت بررسی میکند. غرب، با آگاهی کامل از این نوع دوگانهسازیها و نقش افراد داخلی در توجیه عقبنشینیها، تلاش میکند با تبلیغات گسترده و ابزار تحریم، به اهداف خود برسد. مکانیزم ماشه نیز در این چارچوب، به ابزاری برای اعمال فشار بر ایران تبدیل شده است.
عملکرد قطعنامهی ۲۲۳۱ در برابر تحریمهای ترامپ و بایدن چه بود؟ بررسی وضعیت اقتصادی ایران در دورههای مختلف نشان میدهد که درآمدهای نفتی و سرمایهگذاریهای خارجی پس از خروج آمریکا از برجام، علیرغم تحریمها، به مراتب بهتر از دوران پیش از آن بوده است. حتی در سالهای پایانی دولت دهم با وجود تحریمهای شدید، فروش نفت ایران هرگز به زیر یک میلیون بشکه در روز نرسید. مقایسهی آمار فروش نفت در دوران قطعنامهی ۲۲۳۱ با قطعنامههای پیشین، بطلان ادعای کارایی مکانیزم ماشه را آشکار میکند.
اغراق در تأثیر تحریمهای شورای امنیت، ناشی از ناآگاهی برخی از مدعیان دیپلماسی از ساختار تصمیمگیری در غرب و آمریکا است. تجربهی ۲۰ سالهی گذشته نشان میدهد که نوع مدیریت داخلی و نقش مستقل آمریکا در اعمال تحریمها، تأثیر بیشتری از قطعنامههای شورای امنیت بر اقتصاد ایران دارد. کاهش شدید فروش نفت ایران در دوران دولت روحانی در مقایسه با افزایش قابل توجه آن در دوران دولت رئیسی، این واقعیت را بهخوبی نشان میدهد. قطعنامهی ۲۲۳۱ نیز طی بیش از شش سال پس از خروج آمریکا از برجام، نتوانسته تحریمهای آمریکا را متوقف کند.
فعالسازی مکانیزم ماشه توسط اروپا با درخواست گزارش از آژانس، تکیه بر عدم پایبندی ایران به برجام (در واکنش به عدم پایبندی آمریکا)، و تلاش برای بازگرداندن تحریمهای پیشین، تأثیر چندانی بر وضعیت تحریمی ایران نخواهد داشت. حتی نشریهی هیل وابسته به کنگرهی آمریکا نیز به عدم امکان افزایش فشارهای تحریمی علیه ایران اذعان کرده است. این نشریه به افزایش صادرات نفت ایران پس از سال ۲۰۱۸ و ایجاد سازوکارهای دور زدن تحریمها توسط ایران اشاره میکند. همچنین، اظهارات ریچارد نفیو، طراح تحریمهای ایران در دوران اوباما، و انتقادات فرید زکریا از رویکرد غرب، نشاندهندهی بیاساسی ادعاهای اروپا دربارهی افزایش تحریمهاست.
سوءمدیریت دولت روحانی در مواجهه با تحریمها، اهمیت نوع مدیریت و رویکرد داخلی را بیش از هر چیز دیگری نشان میدهد. تجربهی برجام و توافقهای پیشین، درسهای مهمی را در اختیار دولت فعلی قرار میدهد. سیاستهای غلط برجامی، نه تنها صنعت هستهای ایران را تضعیف کرد، بلکه کشور را در وضعیت بدتری قرار داد. اکنون نیز عقبنشینی در برابر اروپا میتواند منافع ملی را به خطر اندازد. مذاکره ضروری است، اما زمان و شرایط آن باید با دقت و در زمان مناسب انتخاب شود. اکنون که اروپا با تهدیدهای پوچ مکانیزم ماشه، سعی در فشار بر ایران دارد، دولت باید تا آشکار شدن پوچی این ابزارها، از هرگونه عقبنشینی پرهیز کند. این تا پس از ۱۹ اکتبر ۲۰۲۵ ضروری است.