• مرداد ۳۰, ۱۴۰۴ ۹:۵۸ ق.ظ

پایگاه خبری سرزمین

اخبار روز از بهترین منابع

بازتاب رؤیا و جنون در آثار ژرار دو نروال؛ نویسنده‌ای در مرز خیال و واقعیت

مرداد ۲۹, ۱۴۰۴

چهار داستان بلند «سیلوی»، «اورالیا»، «پاندورا» و «آنژالیک» تصویری منحصربه‌فرد از جهان ادبی ژرار دو نروال، نویسنده و شاعر برجسته قرن نوزدهم فرانسه، ارائه می‌دهند؛ جهانی که در آن مرز میان خواب و بیداری، عشق و مرگ، عقل و جنون، و امر قدسی و دنیوی به‌طرز شاعرانه‌ای درهم‌تنیده شده است.

نروال را می‌توان یکی از پیشگامان ادبیات مدرن دانست؛ نویسنده‌ای که با عبور از رمانتیسم، به سوی قلمروهای سوررئالیستی گام برداشت و با نگاهی عمیق به ناخودآگاه، روایت‌هایی خلق کرد که هنوز هم الهام‌بخش نویسندگان معاصرند. او نه‌تنها مترجم برجسته آثار گوته، به‌ویژه «فاوست»، بلکه شاعری بود که نثرش نیز سرشار از موسیقی، تصویرسازی و ابهام بود.

در آثار نروال، به‌ویژه در این چهار داستان، تجربه‌های شخصی و روانی او به‌وضوح بازتاب یافته‌اند. زندگی پررنج و درگیری‌های ذهنی‌اش با بیماری روانی، به‌ویژه در سال‌های پایانی عمر، به خلق فضایی وهم‌آلود و چندلایه در آثارش انجامید. او بارها در بیمارستان‌های روانی بستری شد و همین تجربه‌ها، به‌ویژه در «اورالیا»، به شکل مستقیم در روایت‌هایش حضور دارند.

در «سیلوی»، نروال از حسرت عشق‌های ازدست‌رفته می‌گوید؛ داستان مردی که در آستانه یک شب مهمانی، به خاطرات دوران جوانی و سه زن تأثیرگذار زندگی‌اش بازمی‌گردد. این روایت، نه شرحی از وقایع، بلکه سفری در حافظه و رویاست؛ جایی که عشق، نه در واقعیت، بلکه در خیال و خاطره معنا می‌یابد.

«اورالیا» اما روایتی است از فروپاشی ذهنی و تجربه جنون؛ داستانی که در آن، راوی در غیاب معشوقش به دنیای کابوس‌ها و نمادهای اسطوره‌ای فرو می‌رود. نروال در این اثر، جنون را نه بیماری، بلکه دریچه‌ای به حقیقت‌های پنهان هستی می‌داند.

در «پاندورا»، عشق و مرگ در هم می‌آمیزند. راوی در جست‌وجوی زنی است که هم الهه‌ای باستانی و هم انسانی واقعی است. این داستان، نمادی از زیبایی مرگبار و حسرتی است که هرگز به وصال نمی‌رسد؛ عشقی که در ذهن جاودانه می‌شود.

چهره‌ای درخشان اما رازآلود
چهره‌ای درخشان اما رازآلود

«آنژالیک» نیز به‌وضوح علاقه نروال به عرفان و جست‌وجوی رازهای هستی را نشان می‌دهد. راوی با کشف نسخه‌ای خطی، به سرگذشت زنی می‌رسد که در پی جاودانگی و رهایی روح بوده است. این داستان، آمیزه‌ای از تاریخ، اسطوره و خیال است که در آن، مرزهای زمان و واقعیت محو می‌شوند.

نروال با این آثار، مفاهیمی چون روایت درونی، خودآگاه چندلایه و پیوند میان حافظه و خیال را وارد ادبیات داستانی کرد؛ مفاهیمی که بعدها در آثار نویسندگانی چون پروست، کافکا، بورخس و سوررئالیست‌ها ادامه یافت. او را می‌توان شاعر مرزهای ناپیدا دانست؛ کسی که زندگی را سطحی‌ترین لایه هستی می‌دانست و در جست‌وجوی جهانی پنهان، از طریق رؤیا و شهود، به خلق ادبیاتی عمیق و رازآلود دست زد.

این چهار داستان، با ترجمه شهلا خسروشاهی و انتشار توسط نشر ماهی، فرصتی ارزشمند برای مخاطبان فارسی‌زبان فراهم کرده‌اند تا با جهان پیچیده و شاعرانه ژرار دو نروال آشنا شوند؛ جهانی که همچنان در مرز خیال و واقعیت می‌لرزد.

پایگاه خبری سرزمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *